بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ - إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ



این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


تاریخ نویسان نوشته اند که در دوره هایی از تاریخ ، ن ، قدرت بیشتری از مردان داشته اند و آنرا دوره زن سالاری نامیده اند.

از طرف دیگر ، گاهی به مطالبی برخورد می کنیم که نویسنده آن مطلب معتقد است ، پایه راه افتادن اکثر جنگها یک یا چند زن بوده است.

 لذا در ابتدای بحث ، شاید لازم باشد اول به این سوال جواب بدهیم که چنانچه قدرت جنس زن در جامعه ،  از وضع کنونی بیشتر شده و تاریخ انسان دورهُ جدیدی از زن سالاری را تجربه کند ،  آیا برایند وقایع مثبت و منفی این تغییر به نفع جامعه است یا به ضرر آن. 

البته متذکرم که نویسنده این سطور معتقد است ، چنانچه افزایش قدرت ن با محدودیتهایی که اسلام در جایی برای ن و جایی برای  مردان وضع نموده است اتفاق بیافتد ، قدرت زن و مرد به تعادل رسیده و حرکت اجتماعی بدون تلاطم های کنونی خواهد بود ، لیکن فرض این متن بر این است که مخاطب ، بدون توجه به اعتقادات بر عوالم ماوراالطبیعه ، منتظر دریافت دلایل مادی فرضیه است.

لذا در جواب این سوال به ذکر موارد ذیل می پردازم:

!- عموما سازگاری ، حوصله و تحمل خلق شده در ن از مردان بیشتر است و در استناد این فرض همین بس که نگه داری فرزندان توسط ن همیشه کم حاشیه تر از نگه داری توسط مردان بوده است و جریان تحمل شوهر ، برادر و یا پدر نامتعادل توسط زن در یک جامعه ، اکثرا موفق تر از تحمل زن ، دختر ویا مادر نامتعادل بوده است لذا چنانچه قدرت مدیریت جامعه به سمت ن میل کند ، تحمل و در نتیجه درایت بیشتری برای حل مسائل جامعه حاکم خواهد بود.

2- ن دارای روحی لطیف تر و مهربان تر هستند ، چیزی که مدیریت کنونی جامعه انسانی بسیار تشنه آن است.

3- ن به نکات ریز ، حاشیه ها و زیبایی ها دقتی بیشتر از مردان دارند، مطلبی که متفکران علوم اجتماعی ضمن تذکر به چالشهای حاصل از کمبود توجه به آنها ،  در دسته بندی تاریخ و فرهنگ معاصر ، عموما به آنها توجهی ویژه دارند.

و شاید بتوان نتیجه گرفت که جامعه با مدیریت ن  بادرایت تر ، مهربانانه تر و با دقت بیشتری حرکت خواهد کرد.


همانگونه که فرهنگ تک همسری حاکم بر جامعه امروزی منافع و معایبی برای ن دارد ، جامعه ای که در آن ، چند همسری نهادینه شده باشد نیز دارای منافع و معایبی می باشد لذا لازم است منافع و معایب هر کدام را برشمرده و برایند را محاسبه کنیم.

1- همانگونه که ذکر گردید مهمترین منفعت ن در فرهنگ چند همسری ، کم شدن تعداد بالغین و در نتیجه افزایش ارزش  ن است اما در مقابل ، درصدی از ن (حدود 10 درصد) بایستی امکانات خود را در مواهب شوهرداشتن تقسیم کنند. در نگاه کلان ، کدام بهتر است؟ 

2- گرچه مواهب شوهر داشتن برای درصد کمی از ن کم می شود اما مسئولیتها ، مشکلات، محدودیت ها ، حساسیتهای بی جهت و گرفتاریهای شوهرداری نیز برای آنها کم و تقسیم می شود.

3- نی که شوهرشان دو یا چند همسر دارند، گرچه مجبور به رقابت با همسران دیگر هستند ولی این رقابت نسب به جامعه ای با فرهنگ تک همسری ، بسیار محدودتر است و در جامعه ای با وفور ن بی شوهر و تشنه ، غالب ن شوهر دار مجبور به رقابتی ناسالم با رقبایی اکثرا غیر قابل دسترس و پنهان می باشند.

4- گرچه معایب ن دارای هبو ، با دیگر همسران شوهرشان، مقایسه و مشهود می شود اما در مقابل ، محسنات ایشان نیز مقایسه و حس تنوع دوستی مرد به کمک قدرت جذابیت این ن می آید و چنانچه آنها با مقابله ، موجبات دلخوری ، خاطره بد و ناآرامی را فراهم نکرده باشند ، در محسناتشان مقایسه می شوند و نسبت به ن بدون هبو که شوهرشان گزینه دیگری برای مقایسه با او ندارد و غالبا به معایب می پردازد ، فرصت زندگی عاشقانه تری دارند.

5- کم شدن درصد ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج بیشتر به ضرر ن است تا مردان و به چند دلیل این واقعه در جامعه ی دارای فرهنگ تک همسری شیوع جدی دارد:

    - پسر ها و خانواده هایشان در باغ گل حیران می مانند و انتخاب در میان دهها و صدها و شاید هزاران گزینه در دسترس سخت تر از گزینه ای محدود است ،

    - با توجه به وفور نعمت ، پسرها و خانواده هایشان انگیزه چدی برای ازدواج در سن پایین ندارند و می دانند که هر لحظه تصمیم بگیرند ، گزینه مناسب فراوان است.

     - خواسته های جنسی ، یکی از  نیروهای بسیار مهم محرک برای ازدواج است ،ولی کمبود شوهر و افزایش در صد ن ضعیف ، ناچار و کمتر متعهد به اخلاق در جامعه ای با فرهنگ تک همسری ، متآسفانه به سیر شدن جنسی تعدادی  از مردان دارای شرایط ازدواج می انجامد و از انگیزه ازدواج آنها می کاهد.

     -  بیش تر بودن ن آماده ازدواج باعث افزایش توقع مردان آماده ازدواج ،خانواده و اطرافیانشان شده و موجبات اختلاف طبقاتی ، سنی ، دانش و . خواستگاران ن را بوجود می آورد که علاوه بر ضرر حیثیتی به جامعه ن قائدتا با مقاومت آنها مواجه می شود و مشکلی بر سر راه ازدواج و علتی برای طلاق است.

     - عشق نیز یکی از نیروهای بسیار هیجان انگیز محرک ازدواج است ولی مردان در بازار رقابت ن و سهل بودن ارتباط همزمان با مجموعه ای از آنها، کمتر امکان عاشق شدن را دارند لذا عشق نیز در مجموعه انگیزه های مردان برای ازدواج ، کم رنگ تر از آنچه باید عمل می کند.



تعریف عدالت با تساوی متفاوت است.
عدالت به ظلم نزدیک تر است یا تساوی؟
در تساوی ، به بعضی افراد که محتاجند آنچه باید نمی رسد و به بعضی چیزی که احتیاجی ندارند می رسد.
ممکن است در نظر اول عدالت ، ظالمانه تر از تساوی به نظر آید ، ولی توزیع بجا ، هرچند نامساوی باشد ،به علت فعال کردن ضعیفان ، به نفع کل جامعه است اما تساوی گاهی منجر به ظلم می شود ، مثلا:

در تساوی ، شرط این است که همانطور که یک زن باید فقط به یک مرد متعهد باشد ، یک مرد نیز  فقط باید به یک زن متعهد بماند ، اما در این صورت ، جبر طبیعت (بیشتر بودن ن بالغ) موجب ظلم به قسمت اعظمی از ن می گردد ،لذا باید با عدالت رفتار  کرد نه تساوی ، تا  همه ن ، امکان ازدواج داشته و مجبور به رقابت نامتعارف با دیگر همجنسان خود نباشند و بخاطر اجرای عدالت لازم است درصدی از مردان توانا ،همزمان به دو یا چند همسر رسیدگی کنند.

عدالت یا تساوی


تاریخ نویسان نوشته اند که در دوره هایی از تاریخ ، ن ، قدرت بیشتری از مردان داشته اند و آنرا دوره زن سالاری نامیده اند.

از طرف دیگر ، گاهی به مطالبی برخورد می کنیم که نویسنده آن مطلب معتقد است ، علت اصلی راه افتادن بسیاری از جنگها یک یا چند زن بوده است.

 لذا در ابتدای بحث ، شاید لازم باشد اول به دنبال جواب این سوال باشیم که چنانچه قدرت جنس زن در جامعه ،  از وضع کنونی بیشتر شده و تاریخ انسان دورهُ جدیدی از زن سالاری را تجربه کند ،  آیا برایند وقایع مثبت و منفی این تغییر به نفع جامعه است یا به ضرر آن. 

البته متذکرم که نویسنده این سطور معتقد است ، چنانچه افزایش قدرت ن با محدودیتهایی که اسلام در جایی برای ن و جایی برای  مردان وضع نموده است اتفاق بیافتد ، قدرت زن و مرد به تعادل رسیده و حرکت اجتماعی بدون تلاطم های کنونی خواهد بود ، لیکن فرض این متن بر این است که مخاطب ، بدون توجه به اعتقادات بر عوالم ماوراالطبیعه ، منتظر دریافت دلایل مادی فرضیه است.

لذا در جواب این سوال به ذکر موارد ذیل می پردازم:

!- عموما سازگاری ، حوصله و تحمل خلق شده در ن از مردان بیشتر است و در استناد این فرض همین بس که نگه داری فرزندان توسط ن همیشه کم حاشیه تر از نگه داری توسط مردان بوده است و جریان تحمل شوهر ، برادر و یا پدر نامتعادل توسط زن در یک جامعه ، اکثرا موفق تر از تحمل زن ، دختر ویا مادر نامتعادل بوده است و علم ، آمار و تجربه ثابت کرده که پرستاران زن از پرستاران مرد صبر و تحمل بیشتری دارند ،لذا چنانچه قدرت مدیریت جامعه به سمت ن میل کند ، تحمل و در نتیجه تآمل بیشتری بر حل مسائل جامعه حاکم خواهد بود.

2- ن دارای روحی لطیف تر و مهربان تر هستند ، چیزی که مدیریت کنونی جامعه انسانی بسیار تشنه آن است.

3- ن به نکات ریز ، حاشیه ها و زیبایی ها دقتی بیشتر از مردان دارند، مطلبی که متفکران علوم اجتماعی ضمن تذکر به چالشهای حاصل از کمبود توجه به آنها ،  در دسته بندی تاریخ و فرهنگ معاصر ، عموما به آنها توجهی ویژه دارند.

4- به علت درجه کمتر حضور ن در محیط خارج منزل ، ایشان کمتر از مردان مورد آسیب های اجتماعی قرار می گیرند و غالبا از مردان پاک تر و محافظه کار ترند و با افزایش قدرت ایشان احتمالا فساد کمتری را در جامعه شاهد خواهیم بود.

5- به دلیل ضعیف تر بودن قدرت جسمی و روحی ن نسبت به مردان ، میزان قاطعیت آنان در تصمیم گیری کمتر بوده و لذا از م بیشتر کمک می گیرند و نتیجه چنین مسئله ای به تصمیمات صحیح تر خروجی از برایند چند فکر می انجامد.

و شاید بتوان نتیجه گرفت که  با افزایش قدرت ن در مدیریت جامعه (تا حد تعادل با مردان) جهان صبورانه تر ، مهربانانه تر ، با دقت بیشتر ، پاک تر و  صحیح تر به سمت تعالی حرکت خواهد کرد.


در فرض فرهنگ چند همسری و تعادل تعداد مردان و ن بالغ ، جامعه ن ، چه 90 درصد بدون هبو و چه 10 درصد دارای هبو ، احساس امنیت بیشتری راجع به عدم تعهد شوهر می کنند زیرا تقریبا تعداد ن تشنه و نا آرام  از جور بی عدالتی جنسیتی به صفر نزدیک است.


سلام

1- آیا این ظلم به زن نیست که:

در وضعیت فرهنگی تک همسری کنونی ، این امر کاملا مشهود و بدیهی است که یک مرد دارای یک نوع شرایط می تواند بین صدها و یا هزاران زن دارای همان شرایط انتخاب کند ولی یک زن با همین شرایط باید منتظر پسندیده شدن یک نفر بماند و اگر چنین اتفاقی افتاد اما این خواستگار باب میلش نبود ممکن است شانس ازدواج را برای همیشه از دست بدهد.


1 - عموما به مردان در فرهنگ تک همسری بیشتر خوش می گذرد نسبت به فرهنگ چند همسری

هزنیه به دست آوردن زن ، چه متعهدانه و چه بدون تعهد ، در هنگامه وفور ن بی شوهر ، کمتر است و متاسفانه در فرهنگ کنونی اینچنین است ، ولی چنانچه وضعیت به نوعی پیش رود که آمار ن آزاد پایین باشد ، مردان ، بیشتر مجبور به تمکین و تعهد نسبت به ن می شوند و عموما کمتر به ایشان خوش خواهد گذشت .

درست برعکس آنچه تبلیغ دروغین می شود که فرهنگ چند همسری برای مردان بهتر است و توهمی بیش نیست ، در فرض فرهنگ چند همسری محدود مردان ، تنها 10 در صد از ایشان به بیش از یک زن دسترسی خواهند داشت آنهم با هزینه ای بسیار بیشتر از امروزه ، اما امروز مردان با هزینه ای بسیار محدود قادر به تصاحب بدون مسئولیت و موقت تعداد زیادی از ن برای خوش گذرانی می باشند.


همانگونه که فرهنگ تک همسری حاکم بر جامعه امروزی منافع و معایبی برای ن دارد ، جامعه ای که در آن ، چند همسری نهادینه شده باشد نیز دارای منافع و معایبی می باشد لذا لازم است منافع و معایب هر کدام را برشمرده و برایند را محاسبه کنیم.

1- همانگونه که ذکر گردید مهمترین منفعت ن در فرهنگ چند همسری ، کم شدن تعداد بالغین و در نتیجه افزایش ارزش  ن است اما در مقابل ، درصدی از ن (حدود 10 درصد) بایستی امکانات خود را در مواهب شوهرداشتن تقسیم کنند. در نگاه کلان ، کدام بهتر است؟ 

2- گرچه مواهب شوهر داشتن برای درصد کمی از ن کم می شود اما مسئولیتها ، مشکلات، محدودیت ها ، حساسیتهای بی جهت و گرفتاریهای شوهرداری نیز برای آنها کم و تقسیم می شود.

3- نی که شوهرشان دو یا چند همسر دارند، گرچه مجبور به رقابت با همسران دیگر هستند ولی این رقابت نسب به جامعه ای با فرهنگ تک همسری ، بسیار محدودتر است و در جامعه ای با وفور ن بی شوهر و تشنه ، غالب ن شوهر دار مجبور به رقابتی ناسالم با رقبایی اکثرا غیر قابل دسترس و پنهان می باشند.

4- گرچه معایب ن دارای هبو ، با دیگر همسران شوهرشان، مقایسه و مشهود می شود اما در مقابل ، محسنات ایشان نیز مقایسه و حس تنوع دوستی مرد به کمک قدرت جذابیت این ن می آید و چنانچه آنها با مقابله ، موجبات دلخوری ، خاطره بد و ناآرامی را فراهم نکرده باشند ، در محسناتشان مقایسه می شوند و نسبت به ن بدون هبو که شوهرشان گزینه دیگری برای مقایسه با او ندارد و غالبا به معایب می پردازد ، فرصت زندگی عاشقانه تری دارند.

5- کم شدن درصد ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج بیشتر به ضرر ن است تا مردان و به چند دلیل این واقعه در جامعه ی دارای فرهنگ تک همسری شیوع جدی دارد:

    - پسر ها و خانواده هایشان در باغ گل حیران می مانند و انتخاب در میان دهها و صدها و شاید هزاران گزینه در دسترس سخت تر از گزینه ای محدود است ،

    - با توجه به وفور نعمت ، پسرها و خانواده هایشان انگیزه چدی برای ازدواج در سن پایین ندارند و می دانند که هر لحظه تصمیم بگیرند ، گزینه مناسب فراوان است.

     -      - خواسته های جنسی ، یکی از  نیروهای بسیار مهم محرک برای ازدواج است ،ولی کمبود شوهر در جامعه ای با فرهنگ تک همسری و بالا بودن در صد ن بی سرپرست ، ضعیف و ناامید از ازدواج ، متآسفانه به سیر شدن جنسی تعدادی  از مردان دارای شرایط ازدواج با هزینه ای بسیار کمتر از ازدواج می انجامد و از انگیزه ازدواج آنها می کاهد.

     -  بیش تر بودن ن آماده ازدواج باعث افزایش توقع مردان آماده ازدواج ،خانواده و اطرافیانشان شده و موجبات اختلاف طبقاتی ، سنی ، دانش و . خواستگاران ن را بوجود می آورد که علاوه بر ضرر حیثیتی به جامعه ن قائدتا با مقاومت آنها مواجه می شود و مشکلی بر سر راه ازدواج و علتی برای طلاق است.

     - عشق نیز یکی از نیروهای بسیار هیجان انگیز محرک ازدواج است ولی مردان در بازار رقابت ن و سهل بودن ارتباط همزمان با مجموعه ای از آنها، کمتر امکان عاشق شدن را دارند لذا عشق نیز در مجموعه انگیزه های مردان برای ازدواج ، کم رنگ تر از آنچه باید عمل می کند.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها